عنوان : خوف و رجاء
پژوهشگر: زهره سلحشور
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
چکیده
خوف و رجا در قرآن و روایات دارای جایگاه ویژه ای هستند. خوف هرگز به وجود نمی آید، مگر از نگرانی و انتظار رسیدن ناملایمات. رجا نیز عبارت است از سرور و نشاط قلب به خاطر انتظار آنچه محبوب او است. در این تحقیق به بررسی این دو مقام در عرفان اسلامی می پردازیم و اقسام و عوامل ونشانه های خوف و رجا را مورد بررسی قرار می دهیم.
کلیدواژه
عوامل خوف و رجاء ، اقسام خوف ورجاء ، نشانه های خوف و رجاء.
مقدمه
«خوف» از جمله مفاهیم اساسی عرفان و تصوف اسلامی است که به عنوان یکی از مراحل اصلی سیر و سلوک در مسیر حقیقت و شناخت پیش روی سالک قرار می گیرد. این مفهوم، هم در قرآن، هم در سیره پیامبر(ص) و دیگر بزرگان دین و همچنین عرفای نامدار و مشایخ تصوف جایگاه ویژه ای یافته است.
انسان همواره در مسیر بندگی خود با موانع بازدارنده گوناگونی روبرو بوده است که هر آینه او را از مسیر بندگی منحرف کرده اند و «خشیت» ـ که نوعی خشوع و حیرت در برابر عظمت خداوند و نعمت و موهبتی بی منت از جانب آفریدگار یکتا بوده است ـ این آفریده ویژه خداوند را در این گردنه های پرخطر سلوک و شناخت رهنمون شده و او را به سلامت و اخلاص به سر منزل مقصود سوق داده است. این نعمت همواره با «رجاء»؛ یعنی امیدواری به رحمت بی کران خداوند، همراه شده تا بنده در سایه آن به یاس و نومیدی از رحمت واسعه اش گرفتار نگردد. خوف و رجاء به منزله ی دو بالند تا وقتی هر دو به صورت درست و متعادل باشند سالک از را ه حق منحرف نخواهد شد.
خوف
وقتی سالک در مقام شکر است و او را نعمتهای بی کران الهی احاطه نموده است ، آن گاه که به خود و نعمتهای درون و بیرون خود می نگرد ، هیچ یک از آنها را از خود نمی بیند و خود را شایسته ی هیچ یک از آنها نمی داند ،بلکه منت و عنایت خدای سبحان می داند و نیز نمی داند که چرا خدای سبحان این همه نعمت به او ارزانی داشته است ، بلکه نمی داند آیا این همه نعمت ، نتیجه ی سبب است یا بی سبب است و اگر سبب دارد سبب ان چیست ؟ پس هر لحظه ممکن است نعمت زوال یابد و دوره اش به پایان برسد و سالک محروم گردد . این حال است که او را به مقام خوف می کشاند .
عقیده بیداران راه و عاشقان الله براین است که خوف بر سه نوع است : 1-خوف طبیعی 2-خوف مذموم 3-خوف ممدوح
خوف طبیعی
خوف طبیعی هم چون حالات واقعی دیگر ، از خطوط اصلی نفس است ، و واین حالت برای حفظ جان از حوادثی چون بیماری ، تصادف ، دور شدن از منطقه ی خطر ، چگونگی مواجهه با حیوانات درنده ، زلزله ، رعد و برق ، سیل ، باد های خطرناک،به کار گرفته می شود.
خوف مذموم
خوف مذموم خوفی است که ارتباط با مسائل خطرآفرین ، و نیز ربطی به مسائل عالی الهی از قبیل ترس از عذاب فردا، یا ترس از مقام و هیبت حق ندارد، بلکه علت آن تصورات باطل و وهم وخیالات فاسد نسبت به پاره ای از امور است ، که انسان با اندکی تامل نسبت به ان امور که زائیده خیالات و اوهام است حس می کند که خوفش امری بیهوده ، و حالتی غیر منطقی است.
خوف ممدوح
خوف ممدوح ، خوفی است که همچون حالات عالی دیگر روانی برای انسان از ضروریات است
بدون این خوف راهی برای ترقی و تعالی وجود ندارد و منهای این خوف ادمی را در پیشگاه قرب حضرت او جایی نیست .
این خوف از اوصاف عالی موقنین ، و از آثار برجسته متقین و نشانه ای از اتصال مجبین به جانب اوست.
خوف پر و بالی است که به وسیله آن بندگان حضرت حق ، به سوی هر مقام شایسته ای پرواز کرده ، و به سبب آن از منازل پرهول آخرت با کمال اطمینان عبور می کنند.
خوف ممدوح خوفی است که در دنیا و آخرت به وجود آورنده باطن و آرامش فکر و جان است.
انواع خوف ممدوح
1-خوف از پیش آمدن خطر برای مردم و اعلام به آن برای نجات آنان .
این خوف مخصوص انبیا و اولیاء و ائمه و حکیمان و دلسوزان دوراندیش امت است.
قران کریم در باره ی نوح نسبت به قومش می فرماید:
«نوح را به سوی قومش فرستادیم ،به ان مردم گفت خدا را بندگی کنید ،غیر او کسی لایق پرستش نیست. من بر شما از عذاب روز بزرگ می ترسم».
2-خوف از سوء عاقبت.
بیداران راه حق بر این عقیده اند ، که انسان تا آخرین لحظه ی عمر با دو نوع دشمن روبروست : دشمنان باطنی ، دشمنان ظاهری ،که همه ی اینها می کوشند انسان رااز صراط الهی منحرف کرده و به وادی ضلالت و بی خبری بکشند.
2-خوف از سوء عاقبت.
بیداران راه حق بر این عقیده اند ، که انسان تا آخرین لحظه ی عمر با دو نوع دشمن روبروست : دشمنان باطنی ، دشمنان ظاهری ،که همه ی اینها می کوشند انسان رااز صراط الهی منحرف کرده و به وادی ضلالت و بی خبری بکشند.
نبی اسلام در این زمینه می فرماید :به طور دائم مومن نسبت به سوء عاقبت خود در وحشت و نگرانی است ، او تا شر همه ی دشمنان و غارتگران ایمان و عمل صالح و حالات عالی روحی را پشت سر گذاشت و با کمال سلامت به مقام لقاء حق رسید به نجات خود مطمئن می گردد.
3-خوف از مقام خدا.
مومنین به خدا و روز جزاء تربیت شدگان مکتب انبیا و امامان ، بر اثر خوف از مقام خدا ، که همان قرار دادن جریمه برای حرام است دامن به گناه آلوده نمی کنند ، زیرا به این حقیقت واقفند که گناه علت دور ماندن از رحمت و عنایت حق است.
قران درباره ی اهل بیت پیامبر چنین می فرماید :
« آنان به نظری که برای خدا بسته بودند وفا کردند و می ترسند از روزی که پرزنان هر خطاکاری را می گیرد ، آنان در راه عشق به خدا غذای مورد نیاز خود را به از کار افتاده ، ویتیم واسیر خوراندند و به آنان گفتند ما برای خدا به محبت کردیم و توقع هیچ گونه مزدی از شما نداریم ، ما خدا را از روز دژم خوی و آشفته روی که روز سختی است می ترسیم و این خداست که به مزد ترس آنان از آن روز ، در کنار محبت و لطفش پناه داده و بدیشان در روز قیامت خرمی و شادمانی ارزانی می دارد.
امام صادق به اسحاق بن عمار فرمود : آنچنان از خدا بترس که گویا او را می بینی ،اگر تو او را
نمی بینی او تو را به طور مسلم می بیند ، و اگر تصور کنی تو را نمی بین کافر شدی ، در حالی که یقین داری تورا می بیند اگر گناه کنی او را از سبک ترین بینندگان به حساب آورده ای .
4-خوف از عذاب گناهان انجام گرفته و اینکه این خوف بهترین علت برای توبه است.
5-خوف از نقصان در عبادت یا قلت آن در برابر عظمت حق.
6-خوف از ناچیزی خود در برابر عظمت بی نهایت حق.
خوف عرفانی
خوف عرفانی عبارت است از« انزعاج قلب و انسلاخ او از طمانینت امن ، به توقع مکروهی ممکن الحصول و این مقام تالی شکر از آن است که نظر شاکر در مقام شکر ، مقصور بود بر ملاحظه ی نعمت الهی که طمانینت امن لازم آن است تا آن گاه که از مقام خوف به ملاحظه ی امکان نزول نعمت و سخط نازله ای به دلش فرو آید و او را از طمانینت امن ازعاج کند و به توقع سخط ممکن الحصول ، به منزل خوف کشد و نظر جلال بینش با نظر جمال بین قرین گردد و بر ظاهر صلاح حال اعتماد نکند و پیوسته از نوازل قهر و غضب خایف بود ».
«گفته اند که وقتی جبرئیل به حضرت رسالت آمد و اثر خوف بر او ظاهر بود . رسول (ص) از کیفیت حال او پرسید.
جبرئیل جواب داد که این خوف نه اکنون حادث است ، بلکه از آن روز باز که دست قهر ازلی درآمد و آن معلم ملکوت را از میان مقدسان و مسبحان بیرون برد و داغ لعنت ابدی بر جبین نهاد ، هیچ کس از ما در صوامع قدس برقرار خود برسرامن و سکون ننشسته است و از وقوع مثل این حال ترسان است».
اقسام خوف
1-خوف عقوبت که ویژه ی عوام از مومنان است که به کمال و احتمال سلب ان آگاهند .این خوف آن بود که ترسند از عقوبت او اندر دنیا یا آخرت و خداوند سبحانه خوف فریضه بکرده است و بر بندگان چنان گفت :« و خافون ان کنتم مومنین ».دیگر جای گفت :« فایای فارهبون » و مومنان را بستود به خوف .
خوف عقوبت عام و فراگیر است و همه از ان برخوردارند ،مگر آنکه هیچ فهمی به خود و آینده ی خود نداشته باشد و عقل ودل وی زایل شده باشد.
ابوسلیمان دارابی گوید : خوف از هیچ دل مفارقت نکند مگر انکه آن دل ویران شود و به همین خاطر است که این خوف کامل نیست و ویژه ی عوام از مومنان است که حظی طلبند و طلب حظ در حضور خدای سبحان ، نشان بهره ی اندک از علم و معرفت است.
عوامل خوف عقوبت
1-تصدیق وعید 2-مطالعه ی جنایت 3-مراقبت
نشان خوف عقوبت
1-پرهیز از وقوع در جنایت
اگر کسی دچار لغزش شده باشد و ترس از دست دادن کمالی را داشته باشد به ترک ان اقدام می کند و از تکرار ان می پرهیزدو از جبران ان کوتاهی نمی کند .
گفته اند :خائف نه ان است که بگرید و چشم بسترد ، خائف آن است که از انچه نرسد که بدان عذاب کنند ، دست بدارد . خائف نه آن است که می گرید بلکه خائف ان است که معاصی ترک کند.
2-تعجیل تدارک جنایت گذشته
از انجا که جنایت و خیانت گذشته سبب ترس او گشته است، همان گونه که به پرهیز از آن
اقدام می کند ،به جبران نیز دست می یازد ، زیرا تا عوامل خوف که همانجنایات است ، باقی باشد ، اضطراب نگرانی بر او غالب باشد و تا چنین باشد زندگی به کام وی تلخ باشد و لذتی از آن نیابد.
3-کوتاهی امید
حاتم اصم گوید : هر چیزی را زینتی است ، زینت عبادت ، خوف است و علامت خوف کوتاهی امید است.
4-بی رغبتی به دنیا و شهوات آن
ابراهیم شیبان گوید : چون خوف اندر دلی قرار گیرد ، مواضع شهوات بسوزد اندر وی و رغبت دنیا از وی براند.
5-اندوه دائم
شاه کرمانی گفت : نشان ترسگاری ،اندوه دائم است.
2-خوف مکر
خوف مکر مربوط به محبان ذات است که به صفات جمالی مانند رافت و رحمت و لطف و رضا و مانند آن تعلق دارندو از صفات جلالی مانند عقوبت و قهر و سخط ، خائف و متحررند و در صورت لطف جلی از قهر ایمن نباشند و پیوسته از سوء عاقبت و نداء قطعیت ترسند .
اینان چون مظهر تجلیات جمالی خدای سبحان هستند ، تاب تحمل جلال وی را ندارند و اگر احتمال روند که بدان مبتلا شوند ، پیوسته در خوفی خواهند بود که خوف عقوبت نسبت به ان ، امن و آرامش است.
گویند : چون ابلیس را این چنین حال پیش امد ، جبرئیل و مکائیل به روزگار دراز می گریستند .
خدای عز و جل وحی کرد با ایشان که چه چیز به گریستن آورده است شما را ؟ گفتند : بار خدایا از مکر تو ایمن نداریم . خداوند تعالی گفت : چنین باشید از مکر من ایمن نباشید.
خوف اینان از جلال خدای سبحان است و خوف حقیقی همین است ، چنانکه گفته اند : خائف ان باشد که خوف او از جلال حق تعالی باشد ، نه عقوبت.
عوامل خوف مکر
1-محبت الهی
خوف فراق دریای بی کرانه ای است و خوف عقوبت قطره ای . بدین خاطر که محبت نفس در برابر خدای سبحان ، قطره ای در برابر دریا نیز به حساب نمی اید . از این روست که سالک با رسیدن به محبت الهی ، در دریای خوف فرو خواهد رفت ، بدین خاطر که محبوب چنان دل وی را تصرف کرده است که احتمال فراق او کشنده است و بند بند از وجود محب جدا می سازد.
2-مکر الهی«فلا یامن مکر الله الا القوم الخاسرون ». خوف از مکر سه بیان دارد واز دو جهت قابل توجه و تبیین است . یکم ،این که لطف و رحمت و جمال الهی ، حاوی و شامل قهر و غضب و جلال او نیز است ،زیرا صفات او عین یک دیگر است.
پس ظهور جمال الهی به صورت نعمت و رحمت، در درون خود نقمت را دارد ، از این رو شمول آن بر سالک به معنی رها شدن و به کمال دست یافتن نیست ، زیرا هر لحظه ممکن است باطن آن آشکار شود و ظاهرش مخفی گردد و در این صورت کفر و جهل و غفلت و فسق و اشکار شود که احدی در عالم هستی تاب تحمل ان را ندارد.
تعبیر دیگر آن سوء خاتمت است . عارفان این خوف را عالی ترین درجه ی خوف دانسته اند.
معنی دیگر خوف مکر عبارت است از تعلق اراده و مشیت الهی به ایجاد خوف در بندگان خالص خود به وسیله ی انسان های پست و مادون آن ها تا که عبرتی باشد بر دیگران .
خوف مکر ترسی است از عظمت خدای متعال و جهل نسبت به مشیت او. مردی بشرحافی مرگ عظیم می ترسی ؟گفت : به حضرت پادشاه شدن صعبت است.
نشان خوف مکر
1-تحیر و سرگردانی بر در مشیت خدای متعال .زیرا خایف نمی داند که با او چه خواهند نمود. اگر بیامرزد و ببخشد ، شایسته ی خداست و اگر سخت گیرد و عذاب کند شایسته ی بنده است.
2-هر کس از او بترسد ، چون با خوف او ، اثر ی از جلال و هیبت الهی همراه بود. « من خاف الله خافه کل شئ» . تا جلال عظمت بر کسی مسلط نگردد و در او ظهور نیابد ، این خوف پدید نیاید ، چه این خوف ثمره ی تجلی ثمره ی جلال و سطوت اوست ، پس خائف مظهر آن است ، از این رو وجود خائف ، ظهور جلال است و جلال در هر کجا که ظاهر شود ، اهل نظر را سخت بترساند.
3-او از هیچ چیز نترسد الا از خدا . زیرا که آنجا که جلال الهی ظهور یابد ، جا برای هیچ بزرگی و هیبتی باقی نمی ماند ،چه همه ی هیبت ها و عظمت ها شعاعی و سایه ای از هیبت اوست و نشانی از عظمت اوست ، از این رو آنجا که خورشید عظمت بتابد ، جا برای پرتو آن باقی نمی ماند . پس آنکه از عظمت خدای متعال خایف باشد ، جا برای ترس از غیر در وجودش باقی نماند.
اولیاء خدا خوف ندارند.
« الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون». اولیای خدا نه خوف دارند از اینده ونه خوف دارند از گذشته. چنان در دریای بی کرانه ی محبت غرقند که فرصت نگاه به گذشته یا اینده را ندارند . آینده و گذشته را به غفلت از جمال یار نخواهند . به همین خاطر است که آنان را« ابن الوقت » خوانده اند .آن که گذشته و آینده نداشته باشد یا از آن فارغ باشد، از آثار آن نیز که خوف و حزن است ، پیراسته است . اینان به جای خوف خشیت دارند.
آورده اند که مردی پیش سلطان العارفین ابویزید بسطامی آمد.پرسید که یا شیخ مرد کیست ؟ گفت: فردا بیا و جواب خود بشنو. روز دیگر آن سایل امد ،ففف دید که حضرت سلطان از دنیای فانی به عالم جاودانی کوس رحیل زده بود . سایل آهی کشید و گفت جواب صواب نیاقتم . چون
جنازه ی شیخ برداشتند ،وی نیز یک پایه را برگرفت ، آوازی شنید که مرد منم که چراغ ایمان حقیقی همراه بردم . گفت چون این جواب بر امروز موقوف بود. فرمود :که دی در گمان بود که بر مقصود خود ظفر توانم یافت یا نی ،الحمدالله رب العالمین امروز آنچه مقصود بود بدان واصل شدم.
رجاء
« یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا».
ملاحظه ی رحمت و کرم خدای متعال در سالک حالی پدید می آورد و او را به گونه ای سازد که از نقص و ضعف های خود هراس نکند و به صلاح و سعادت و آرامش امید داشته باشد که ان را رجاء گویند.
تعریف رجاء
رجاء ، اتیاح قلب است به ملاحظه ی کرم مرجو.
لطف بی پایان حق تعالی و کرم بی مثال وی ، به گونه ای است که همه ی عالم را از نیکان و بدان ، بدو امیدوار ساخته است. اگر نبود هشدارهای انبیاء و اولیاء به دوری گزیدن از قهر و غضب الهی ، متوسطان از بندگان خدا چنان بدو امیدوار بودند که از فرورفتن در هر زشتی و آلودگی پرهیز نداشتند . کرمی را که خدای متعال توصیف کرده است چنان است که مایه آرامش دل همگان است.
عامل رجاء
عامل رجاء فضل و رحمت خدای متعال است ، نه کردار بنده. زیرا اکر کردار بنده وارسی شود ، نقطه ی سفیدی در یافت نشود ، زیرا فقیر ، جز فقر نشاید ،از رو سیاه ، جز سیاهی نتابد و از ممکن ،جز امکان نیابد.
خدای تعالی وحی کرد به داود،فرا قوم خویش بگو که من شما را بدان نیافریده ام که بر شما سود کنید.»
رحمت خاص خدای متعال اگرچه با نگاه به فاعلیت حق تعالی ، تام است و تمام و در نتیجه
توانایی فرا گرفتن همه چیز را دارد ، ولی در شمول آن ، قابلیت نیز شرط است و در پیدایش قابلیت ، خوف و عمل به لوازم ان شرط است. پس آن که خوف ندارد ، قابلیت برخورداری از رحمت خاص خدای متعال را ندارد یا کمتر دارد .این است که بای د بین خوف و رجاء ، تعادل باشد.
تفاوت رجاء و تمنی
1-تمنی صاحبش را به کاهلی در ارد و به راه جد و جهدش بیرون نشود و صاحب رجاء به عکس این بود و رجاء محمود بود و تمنی معلول. به همین خاطر است که گفته اند : نشان رجاء نیکویی طاعت بود.
2-صاحب رجاء عالم است و داند که کسب نتایج و کمالات از اسباب آن ، که سنت های تغییر ناپذیر الهی است ، توان شد ،نه از راهی و هر کاری.دانند که خدای متعال سبب ساز و سبب سوز است ، حکیم است و کار به حکمت می کند . ولی صاحب تمنی چنین نیست ؛ کشت نکرده ، محصول طلب میکند ؛ راه نرفته ، مقصد می خواهد و این نشان جاهل است .
اهل رجاء بر دو دسته اند:
1-آنان که در طلب و جستجوی حظند.
2-آنان که در پی یافتن حقند.
اگرچه رجاء به طور کلی پسندیده و از عوامل سعی و کوشش سالک و دوام آن است ، ولی امید به رسیدن به حظوظ و لذت های دنیوی و اخروی که صاحب و آفریدگار آن حظوظ در نظر نباشد بلکه او هم در نظرباشد ، ولی در عرض نعمت ها و لذت ها باشد ، کمترین درجه ی امید و رجاء است که عوام را شایسته است نه خواص را.
اما رجاءحق جویان و خداخواهان ، گذشتن از همه چیز و خواستن اوست ؛ نه لذتی خواهند ، نه خواهند ، نه نعمتی جز لقای او.
علامت صدق رجاء
1-توجه کلی به او
2-قطع تعلق از موانع
صاحب رجاء در صورتی در آن صادق است که به لوازم آن پای بند باشد . نخست با انجام کارهای شایسته و افکار و عقاید بایسته بدو توجه کند ، آن گاه از نگاه به غیر بپرهیزد و چیزی یا کسی را در نگاه خود به محبوب شریک نسازد ،چنان که حق تعالی فرمود : «فمن کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا ».
رجاء نیز همانند خوف از جهت ترقی حال سالک بر سه وجه است:
1-رجاء عامه و آن رجائی است که سالک طریق را به اجتهاد برانگیزد و عاشق راهرو را که جز خدمت محبوب ، مقصودی ندارد ، به لذت خدمت سرافراز دارد و برای تامین دوام این دولت به انجام اوامر و ترک نواهی موفق نماید تا از عقاب دور افتد و به ثواب فایز آید.
2-رجاء متوسطین ارباب ریاضات و آن رجائی است که سایران طریق ریاضت را به موفقیتی نایل گرداند و از برکات اتباع شریعت محمد (ص) و سیر بر طریقت علوی چنان در توحید موارد همت بکوشند و خود را از کدورت تعلقات ماسوی الله نجات بخشند که جز به دریافت وصال حضرت حق اهتمام نکنند و جز به سوی آستان محبوبی که معبود و مطلوب است ،روی نبرند و دریابند که جز خدا هر چیزی پست و حقیر می باشد و تنها شرافت و عظمت از آن درگاه احدیت است.
3-رجاء سالکان منتهی و ارباب قلوب و ان رجائیست که سالک صاحب دل از زندگی این جهانی دل زده دارد و از خلق عالم دور نماید ، وی را اشتیاق عطا کند که جز در حضرت ربوبی آرام نگیرد و به جانش عطشی فرو ریزد که جز به زلال وصالاسایش نپذیرد. به هر جلوه ای خدا جوید و د ر هر گامی راه به مقصد الهی پوید.
در بیان تفضیل خوف بر رجاء یا عکس آن ، مولف « یواقیت العلوم » می نویسد :
1. «خوف و رجاء دو پر رونده اند . اما فضیلت ایشان به اختلاف احوال مرد بگردد. اگر غالب بر دل مرد غرور باشد در حق او خوف بهتر است ، اگر غالب ناامیدی باشد و پژمردگی بود ، او را رجا بهتر است . و اگر هر دو حالت متضاد اند خوف و رجاء هم بهتر است .مثال این چنان باشد که کسی پرسد که : نان بهتر است یا آب ؟ او را گویند : گرسنه نان بهتر است . و تشنه را آب بهتر. و اگر هر دو حال هست هر دو را بباید. اما به حکم آن که غرور معاصی و دلیری و نا فرمانی بر عامه ی خلق غالب است ، بزرگان گفته اند که خوف بهتر است .و «فضیل عیاض» گوید: در حال تندرستی خوف بهتر است . و در حال بیماری رجاء، خاصه در وقت اجل که آنجا که باید امید قوی داشته باشد به رحمت خداوند . وخوف در آن وقت بکار نیست . زیرا خوف تازیانه است که مرد را بر عمل دارد و در ان ساعت وقت نمانده است...»
نتیجه گیری
نتیجه ای که این بحث می گیریم این است که خوف به ترک گناه می انجامد و باعث می شود انسان از رذایل اخلاقی خود را پاک کند که این به سعادت آدمی منجر می شود.و رجاء هم باعث می شود انسان از نقص های خود نهراسد و به بخشش خدای متعال امیدوار باشد که این سبب آرامش و سعادت او می شود. تا وقتی در این دو افراط نشود و تعادل در این دو رعایت شود انسان از مسیر حق منحرف نخواهد شد و به سعادت ابدی می رسد.
فهرست منابع
1- انصاریان ، حسین ،عرفان اسلامی شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه ،جلد اول ،چاپ دوم، انتشارات المهدی ،تهران، 1363.
2-بدری کشمیری ، بدرالدین ،سراج الصالحین ، تصحیح دکتر سید سراج الدین ،مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان ،اسلام آباد ،1376
3-حسینی شاهرودی ،سید مرتضی، آشنایی با عرفان اسلامی،چاپ اول ، انتشارات آفتاب دانش ،مشهد ، 1384.
4- دامادی ، محمد ، شرح بر مقامات اربعین یا مبانی سیر و سلوک ، چاپ اول ،انتشارات دانشگاه تهران ،تهران، 1367.
5-کاشانی ،عزالدین محمود بن علی ، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه ،به تصحیح علامه جلال الدین همایی ، چاپ سوم ، نشر هما ، تهران ،1367
شاهرودی مباحث مربوط به تدریس اینجانب مانند سرفصل ها، عناوین پژوهشهای مربوط به درس، پژوهشهای دانشجویان در زمینه های فلسفه و عرفان و سایر دروس رشته فلسفه و حکمت اسلامی به منظور استفاده دانشجویان علاقمند ارائه خواهد شد |